اما برای من
هرشب بی تو یلداسـت
منی که زیر حافظ چشمانت
یادت را دانه‌دانه می‌کنم

بوسه بزن به هرگز نبوسیدنم
من که دیوانه‌ی دیوانه‌ام
من که با تو هر شب شعر نوشیده‌ام
خوابیده‌ام

شعری از شانه‌ات به تنهایی‌ام کوبیده‌ام
نباشی هم گریه‌ام بر پیراهنت می‌چکد

این شهر
همین نبودنت را کم داشت
که کامل شد


سید محمد مرکبیان